شعری بخوانید از شاعر معاصر زبان دری آقای آذر که با تنهایی همگام شده وبرای
تنهایی واژه های مرتب را پیوند بخشیده است.
تنهایی
همیشه گریهی ما از جفای تنهاییست،
که عشق نیز همین ماجرای تنهاییست.
کجا بلاست، زند پیش این بلا زانو،
که پیر جمله بلاها بلای تنهاییست.
اگر که راست بگویم، بهانه ایست غزل،
درون دفتر ما گریههای تنهاییست.
چه آه و نالهی دریا، چه شکوهی باران،
چو گریههای دل ما صدای تنهاییست.
به حشر نیز همه در غم خود است، کجاست،
همان حساب، که آن منتهای تنهاییست.
برای من، که همه عمر بودهام تنها،
فنا ادامهی این روزهای تنهاییست.
گرفته است به خود نام شعر را، آذر،
حروف ما، که همه نقش پای تنهاییست
تنهایی عالم از مضامین را در خود دارد
شاعر: آذر
عنوان شعر: تنهایی
ناشر: کمیته فرهنگی
شعری بخوانید از شاعر معاصر زبان دری آقای آذر که با تنهایی همگام شده
وبرای تنهایی واژه های مرتب را پیوند بخشیده است.
تنهایی
همیشه گریهی ما از جفای تنهاییست،
که عشق نیز همین ماجرای تنهاییست.
کجا بلاست، زند پیش این بلا زانو،
که پیر جمله بلاها بلای تنهاییست.
اگر که راست بگویم، بهانه ایست غزل،
درون دفتر ما گریههای تنهاییست.
چه آه و نالهی دریا، چه شکوهی باران،
چو گریههای دل ما صدای تنهاییست.
به حشر نیز همه در غم خود است، کجاست،
همان حساب، که آن منتهای تنهاییست.
برای من، که همه عمر بودهام تنها،
فنا ادامهی این روزهای تنهاییست.
گرفته است به خود نام شعر را، آذر،
حروف ما، که همه نقش پای تنهاییست
شاعر: آذر
ناشر: کمیته فرهنگی
شعری بخوانید از شاعر معاصر زبان دری آقای آذر که با تنهایی همگام شده وبرای
تنهایی واژه های مرتب را پیوند بخشیده است.
تنهایی
همیشه گریهی ما از جفای تنهاییست،
که عشق نیز همین ماجرای تنهاییست.
کجا بلاست، زند پیش این بلا زانو،
که پیر جمله بلاها بلای تنهاییست.
اگر که راست بگویم، بهانه ایست غزل،
درون دفتر ما گریههای تنهاییست.
چه آه و نالهی دریا، چه شکوهی باران،
چو گریههای دل ما صدای تنهاییست.
Comments